سکوت آینه

سکوت آیینه

*كپي برداری از دلنوشته هاي اين سايت بدون ذکر اسم نويسنده ممنوع ميباشد*

حواست باشد که از خاطرت نروم

 
تاریخ : سه شنبه 13 آذر 1397 زمان : 19:37

حواست باشد که از خاطرت نروم
فقط يكبار  به خیالم آمدی نه بيشتر
وقتی هم آمدی براي هميشه ماندي
من معني تمام سكوتهايت را ميدانم
دير زمانيست كه معنی هيچ چيز را به جز تو نمي دانم
دیگر حتی خودم را هم نمیبینم!
 شاید من شبیه تو شده ام که آینه هم تو را به من نشان میدهد
اصلن مدتهاست ديگر كسي مرا نميشناسد
اینقدر كه من با تو ديگر شبيه خودم نيستم
ديگر انگار خيلي دير شده... اما به خاطرم نیار که پاییز رفتنیست بگذار از يادم رفته باشد
بگذار هر بار فقط كمي از آسمانم را ابری نقاشي كنم تا باز هم فرصتي باشد از تو بپرسم كه با رنگهای آبی که دارم چکنم!
 چشمانت را ببند!
تا كمي از پاییز خیالیم را برايت تعريف كنم
به من فکر کن!
تو بهايش را پرداختي پس اجازه داري به من بخندي يا برايم گريه كني
تو بهاي صحنه هايي را پرداختي كه هيچ بازي نيستند چون من نمي توانم جعلي باشم
گاهي خیالم را گم میکنم روی همین برگهای خیس بارانی،  صبح ها نشنيدن خش خش برگها زير پاهايم تلنگريست که صدای قدمهايمان را بدون باران فراموش نكنم
 باران عجيب گاه خاطره ميسازد و گاه تمام موسيقي پاييز را از آدم ميگيرد
کاش تمام خیالهایم با پرواز یک برگ میرفت تا پاییز بعد....
 و من فقط باید به تو نگاه میکردم و سكوت!...
و تو فقط باید حواست باشد که از خاطرت نروم.

#نگار_دزكي_زاده 28/11/2018



نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
نویسنده : نگار دزکی زاده |  

آخرین مطالب ارسالی

ali