سکوت آیینه
*كپي برداری از دلنوشته هاي اين سايت بدون ذکر اسم نويسنده ممنوع ميباشد*
به سایت سکوت آینه خوش آمدید. |
*كپي برداری از دلنوشته هاي اين سايت بدون ذکر اسم نويسنده ممنوع ميباشد*
به روزهاي گذشته پشت سرم نگاه كردم همه چيز به قد من بزرگ بودند حتي كفشهاي مادرم،
اما حالا من قد كشيده ام و همه چيز كوچكتر شدند فقط كفشهاي مادرم به پاهايم اندازه شد.
#نگار_دزكي_زاده
1/2/2017
سكوت بيرنگ پيكانت رُمّان رنسانس نيست مثل یک نقطه پرگار است كه با آن دايره هايي ميكشي اما لبه تيز آن كوچكترين و دست نيافته ترين نقطه را ميجويد
اگر نرم و ساكتي اگر به اسم يك زن تو را احساسي و قابل انعطاف ميپندارند زاييده همان ذهني هستي كه در قلبت نمايان است همان احساس يك مادر كه در نگاهت پنهان است
و اما هم،
تو آني، به بُرندگي تيغ پيكانت
و آن زاييده ذهني كه تو را
قدرتي همچون اهورا ميدهد و ميتواني تمام غرورِ جنسِ غير آدمي را با قوس كمانت به گورستان نقطه سياه رها كني،
از سكوت و لطافتت هرگز هراسي نداشته باش.،
#نگار_دِزكي زاده
28/1/2017
تمام برگهاي سبز دلم را،
به تو مي بخشم
تو فقط !
يك گل سرخ از دلت به آنها اضافه
كني كافيست
تا با هم گلداني از عشق بسازيم،.
#نگار_دزكي_زاده
13/1/2017
در اين شبستان سرد كه ستارگان خاموشند
زمزمه ميكنم، زير سايه اي كه نيست
شايد كمي دلتنگ آوازم باشد
خدا راچه ديدي!
شايد فقط منتظر بهار است
كه بيايد,
نميداند من در زمستان هم با رنگ سبز
در خيالم زنده ام
و اما تو هميشه ميگويي
من فقط دلم را خوش كرده ام
و من هيچ وقت
اين را باور نكردم.
#نگار_دزكي_زاده
2/1/2017
برايت اخم كنم؟
يا كه بخندم؟
يا كه خيلي نگران چشم بدوزم؟
روي يك قالي، پر از گل با يه لبخندي نشسته؟
يا كه ايستاده كنار تكيه گاهي؟
پريشان با يه حس عاشقي تنها؟
يا كه حتي با غرور،
پُر از تمام داشته ها،
آن تمامي كه تويي
به چشمانت؟؟
نه! در توانم نيست
تجسم ميكنم طرز نگاهت را
و اما خيره در چشمان تو !
نه! كار من نيست،
تو بگو!
من با چه احساسي
هر دو چشمانم ببندم ؟
تا تو عكسي از من بگيري و تو را من
بي آنكه باشي
در همان رويا كه هستم
من همان را
مثل يك ديوانه نقاشي كنم
#نگار_دزكي_زاده
15/12/2016
به همين دنياي وارونه اينجا دل خوشم
تو را دارم تمامت را،
اما نميبينم تو را!،.
حواست بامنست؟
آهسته ميگويم ولي،
تو هميشه با نگاهت اين خيال نگرانم را نوازش ميكني
با مني، در ميان اين همه نُت هاي سرگردان هميشه جاي تو يكجاست ،.
غمگين يا كه خوشحال، يا كه حتي در سكوتم،
تا عمق احساسم تو را،
دارم تمامت را،.
و اما تو كجايي؟،..،
#نگار_دزكي_زاده
25/11/2016
شايد آنگونه كه تو خواستي عاشقت باشم، من نبودم!!
اينهمه پرواي دل را در جانمازم جا گذاشتم
اما تو نديدي !،...
هزاران تنهايي ميخواهم، اما با تو در سجده هايم
همسفر تا رمز سبز زندگي،
آنطرفتر، باز هم كمي دورتر،.... در وراي روشني،..در كنار آفتاب آبي رنگت،...
در سايه اي از عشق تو آرامشي در نفسهايم بيايم،
آيا اين خيلي زياد است؟؟؟!..
#نگار_دزكي_زاده
2/10/2016
وقتي دلم با توست،
بي اختيار روانه ات ميشوم
انگار، نميدانم!! آري انگار
همسفر جاده ات ميشوم
قسم به آن تنها گل سرخ باغچه دلم،..
كه من آرام،
عاشق و صبورانه،!
پري خيالي خانه ات ميشوم
فقط بيشتر،
كمي بيشتر به خاطرت بسپار
رويايي كه من در آن،
همه بهانه ات ميشوم.
#نگار_دزكي_زاده
4/9/2016
به چه تشبیه کنم موسيقي ذهنم را
كه هماهنگ نواي دل توست,
به سكوت رنگي آرامشم !،.؟
یا به صداي زندگي!،؟
ساده تر می گویم اينجا
همه چيز ترسيمي از احساس توست،.
#نگار_دزكي_زاده
22/8/2016